هدف اصلی در جای دیگری است، در یک جای غیرشخصی.

رضا دانشمیر

هرمساله معماری، در واقع در دو جریان قرار می گیرد: یکی، جریان اصلی بزرگ و دیگری، جریاناتی که تحت عنوان جریان شخصی و فردی به ظهور می رسد. مساله کانسپت، در واقع عبارت است از تعبیری که از آن جریان اصلی و بزرگ ایجاد میکنیم که، خود این تعبیر، در به وجود آوردن آن جریان اصلی و بزرگ نقش داشته است. به عبارت دیگر، زمانی میتوان یک معماری را به وجود آورد که این معماری از حالت شخصی، خارج و به یک جریان تبدیل شود تا بتوان آن جریان بزرگتر را به وجود آورد. آثاری که به وجود می آوریم، به تنهایی نمیتوانند کاری ثنجام دهند. با نگاهی به جریانات روز معماری، متوجه میشویم که اینها، صداهای پخش و پراکنده نیست بلکه، مجموعه صداهایی است که، یک جریان عمده را به وجود آورده است (کانسپت اصلی) و در این جریان عمده ممکن است مثلاَ ده کانسپت مختلف وجود داشته باشد. بدین معنی که، به چه صورتهایی میتوان از این جریان عمده تغذیه کرد. در ضمن، خود این جریان عمده از آن کانسپت ها تغذیه میکند و گسترده تر میشود که مثال روشن آن، رنسانس است. رنسانس، جریان عمده ای را تحت عنوان پرسپکتیو به وجود آورد (کانسپت اصلی). افرادی که این جریان را به وجود آوردند یا این جریان به آنها منسوب است، عبارت اند از: برونلسکی، داوینچی و پی یرو دلافرانچسکا. این جریان با اندیشه، اختراع و ابداع آنها به وجود آمد و در واقع، این افراد توانستند سازمان و ماشینی را به وجود آورند که هر کسی میتوانست آن را آزمایش کند و به نتیجه برسد. حال با این ماشین، داوینچی یک کار کرده است، رافائل کاری دیگر و میکل آنژ تعبیری دیگر داشته. در دوره مدرنیسم، پیکاسو، تعبیر دیگری از این مساله ارائه کرد (یک ماشین جدید). پیکاسو و براک، ماشین جدیدی را بر حسب شرایط جدید و مفاهیم جدیدی که در فیزیک مطرح شده بود، به وجود آوردند و این پرسش مطرح شد که: چگونه میتوان دستگاه جدیدی را به وجود آورد که بر خلاف پرسپکتیوـ که موضوع را از یک زاویه می بیند ـ از پدیده، اطلاعات بیشتری بدهد؟ و چگونه میتوان آن را به یک تصویر و ساختار مبدل کرد، فضا را باز نمود و این فضای باز شده را ترسیم کرد؟ پاسخ اینکه، بایستی دور پدیده چرخید. در واقع، با دیاگرام هایی که پیکاسو و براک و ... ترسیم کردند، کوبیسم به وجود آمد و ماشین تولید فضا نیز شکل گرفت. ماشین تولید فضا، به دست پیکاسو یک اثر به وجود آورد، به دست براک اثری دیگر و آن به یک جریان عمده تبدیل گردید. در معماری معاصر نیز در این جریان عمده، فکرهای مختلف به وجود آمد. وقتی از کانسپت صحبت میکنیم، به این معنی است که چه دانشی نسبت به این جریان وجود داردف و همینطوری نمیتوان وارد ماجرا شد. به عبارت دیگر، مساله کانسپت، به این شکل نیست که یک فکر مجزا بکنید که مثلاَ کانسپت من، این یا آن است. از نظر من، این رویکرد به کانسپت، تاثیرگذار نیست چون، مساله شخصی است. زمانی هست که شما تحت یک جریان و موضوعی که بزرگتر از شماست، شروع به کار میکنید و آن را به ناحیه دیگری میکشانید. آنجاست که شما یک کانسپت ارائه میدهید. گرچه این کانسپت های کوچک هم میتوانند در واقع، تمرینی در جهت آن جریان عمده باشند اما، هدف اصلی در جای دیگری است، در یک جای غیرشخصی.

متنی که خواندید، تماماَ برگرفته از فصلنامه معماری و شهرسازی فضا، انجمن علمی معماری دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، شماره ۲ و۳،  بهار و تابستان ۱۳۸۰است.

این متن، منحصراَ برای اتاق طراحی تنظیم شده است و درج آن در مقصدی دیگر، منوط به درج عنوان  اتاق طراحی است